اسلام تیوب آرشيو وبلاگ نويسندگان بهلول درراهی نشسته بودوباانگشت برخاکتصویرخانه ای می کشیدومی گفت این خانه را بخریدتاخداشماراپاداش دهد! خلیفه باهمراهان گذرمی کردیکی ازهمراهانچندسکه بدادوخانه نقش بسته برخاک راازبهلول خرید! خلیفه شب درخواب دیدکه آن همراه رادربهشت قصری اززمردعطاکرده اند! فردانزدبهلول آمدوگفت:خانه ای نیزبه من بفروش! بهلول خندیدوگفت:توراآن پتداش ندهندزیراکه اوندیده خرید!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! |
|||
![]() |